زهرازهرا، تا این لحظه: 17 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

دنیای رویایی من

بهداشت

                    آن شانه  را بر مو نزن               چون شانه ی موی تو نیست         آن حوله بر صورت نزن               چون حوله مال دیگریست     مسواک او ،مسواک اوست       مسواک من هم مالِ من   مسواک را با حوصله                هر شب به دندانت بزن      مسواک کردن چهره را       ...
23 تير 1392

لبخندک

  به سبزه گفتند:توهم می روی سیزده بدر گفت:نه نه می تر سم دست هایم را به هم  گ ره بزنند ...
14 تير 1392

قصه های موشکولو

  یک روزموشکولو روی میزش یک  حلزون دید . حلزون را برداشت ،از پنجره ی اتاقش انداخت بیرون. 10 سال گذشت.حلزون دوباره به میز موشکولو رسید و گفت:اگر یک بار دیگر مرا پرت کنی، به مامانت می گویم!!!! ...
14 تير 1392

آشتی

 بهار شد و موش موشی بیرون اومد دوباره رسید  کنار باغچه دید پیشی گل می کاره موش موشی گفت به پیشی: به چه گلایی کاشتی معلومه مهربونی پس بیا آشتی آشتی این شعرو به کمک پسر خاله ام علیرضا نوشتم ...
14 تير 1392

موشکولو

از موشکولو پرسیدند:به مگسی که از  پشت ذره بین به ما نگاه کند،چه می گویند؟ جواب داد :می گوییم خر مگس   هزار پا به موشکولو گفت: من پا درد دارم .یکم پایم را می مالی؟ موشکولو پرسید :کدوم پات درد می کند؟ هزار پا گفت :"هر هزارتایش"   ...
14 تير 1392